کعبه ی عشق ¡
به ! که خوش چهره تر از نسترن و نسرینی
خوشتر از قند و عسل با لب خود شیرینی
از سراپای تو آید همه عطر گل ناز
با چنین بوی خوشی مژده ی فروردینی
من که نوشیده ام از تجربه انواع شراب
چون لبت خوش نچشیدم که عجب نوشینی
از دل و جان بپرستم رخ زیبای تو را
روی تو کعبه و گویا که بت زرینی
مذهبم غیر فرامین و قوانین تو نیست
عجب از اینکه ببینم تو خودت بی دینی
هر کسی شد بت عالم نبود پیرو دین
تو که خود بت شده ای عامل صد آئینی
من مریض و تو طبیبی ؛ برسان شهد شفا
ای که هر درد مرا با لب خود تسکینی
پس بیا بوسه عطا کن که مرا با کرمت
تا قیامت همه جا سالم و خرم بینی
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
دیدگاه و پیام شما