متاسفانه امروزه عزت و مقام و منزلت انسان در پول و ماشین و لباس فاخر است **

مقدمه

شیخ اجل جناب سعدی شیرازی رحمه الله علیه فرموده است:

 

تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت 

  

اما در این جا،  بنده خطاب به جناب سعدی عرض می کنم که در دوره ی ما شرافت انسانی در خانه ی لوکس و لباس شیک و اتومبیل مدل بالا و عزت آدمی در ثروت و تابع مد بودن است.

  

و لذا  اکثر مردم به جای توجه به رسالت انسانی خویش از هر طریقی به دنبال کسب ثروت اند تا بلکه بتوانند در جامعه شان و جایگاهی مناسب برای خود دست و پا کنند و از این رو  حتی دین هم برای بعضی از افراد به ابزاری جهت کسب درآمد تبدیل شده است...

☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
آخرین تغییرات:
توسط
نسخه چاپی شعر
عزت و مقام و منزلت بشر در پول و ماشین و لباس است
به دورانی که عصر اختلاس است ؛
یقین ثروت ملاک هر قیاس است
اثاث زندگانی هم اساس است
و حلال مسائل اسکناس است
ا‌گر سعدی زمانی در بیانش
بگفت از ارزش انسان و جانش
کلامش این زمان بی اعتبار است
چرا؟ چون آدمیت پست و خوار است
چه گفتي سعديا قدر بشر چيست؟!
کسي ديگر بر آن فکر و نظر نيست
لباس آدمي گويد که هستي
اگر فاخر نباشد، خوار و پستي
ملاک شخصيت گردیده تعیین
به فرش و مبل و تزئینات و ماشین
بت انسان در اين دوران همين هاست
که مُد اول خدای اهل دنیاست
فروشد دختری عشقش به ماشین
چه عشقی ؟! کو دگر فرهاد و شیرین؟
جوان گیرد شوگر همسن جدش
فقط از خاطر اموال و قدش
خریداری ندارد روح طاهر
که سنجش می شود انسان به ظاهر
براي روح انسان حرمتي نيست
به جان آدميّت قيمتي نيست
فقیری گر مرض اينجا بگيرد
يقين بايد که با دردش بميرد
به درمانگاه ما بي زير ميزي
کجا از تخت خود سالم گريزي؟
به هر جا این زمان شخصی قبول است
که بیش از دیگران دارای پول است
لذا بی آن بشر منفور و خوار است
به نزد مردمان بی اعتبار است
هم اکنون مدرک جعلی تواند
بشر را تا وزارت هم رساند
به آسانی مدارک هم مهیاست
اگر سطح درآمد خوب و بالاست
شرافت پس بُوَد در سايه ي پول
فرامين الهي گشته مجهول
کسي دیگر پي احياي حق نيست
زبان نافذي گوياي حق نيست
خریداری ندارد از فقیران
سخن های درست از عشق و ایمان
در این دوران اگر چاپ کتاب است
نه آن از بهرِ ارشاد و صواب است
که انسان در کنار دین و فرهنگ
زند هر گوشه بر سرمایه ای چنگ
درآمد زا اگر باشد کتابی
به نشر آن کند ناشر شتابی
«گلستان» هم اگر اکنون شود چاپ
بُوَد مانند قهوه در کافي شاپ
اگر جایی همايش مي گذارند ،
و يا وقتی نمايش مي گذارند ،
اگر گاهی به پا گردد سمينار
به نام سعدی و پروين و عطار،
خيالت خاطر شأن شماهاست؟!
نه جانم، بهر کسب مال دنياست
يقين اکنون اگر خود زنده بوديد
فقير و مفلس و شرمنده بوديد
فقط شايد پس از تدفين شاعر
کسي اينجا کند تحسين شاعر
بشر را زندگاني بهر پول است
که ثروت اولين رکن از اصول است
لذا دين هم شود راه درآمد!
که از ثروت شود انسان سرآمد
فروشد دين حق را بر تو واعظ
تجارت مي شود اشعار حافظ
اگر واعظ سخنراني نمايد
کجا در روضه مجانی بیايد؟
کدامين واعظي بي پولِ هِنگُفت
کلامي از خدا يا حرف دين گفت؟
به دوران انبیا در امر خالق
کجا مزدي گرفتند از خلايق؟
معاش هر پيمبر از کجا بود؟
مگر از جيب خلق بينوا بود؟
به عکسش هر نبي دار و ندارش
بداد از بهر دين و انتشارش
اگر ما را سخن راه نجات است
چرا دينداري ما بي ثبات است؟!
کثیر از واعظین در بين ملت
بگیرند اجرت و پاداش صحبت
که ملّت را به راه حق بخوانند
ولي مردم خَرِ خود را برانند
چرا ؟! چون واعظان را وقت رفتار
ببيني بر خلاف وعظ و گفتار
که خود سوي تجمل ها دوانند،
ولي ما را به زهد و دين بخوانند!
بیان واعظین گر نهی خرماست
اثر کی کرده چون در کام آنهاست ؟!......
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆

پی نوشت

.

☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
وقتی که ملاک قدر انسان پول است
ابزار فریبنده ی شیطان پول است
با این همه بهترین محک در دنیا
از بهر شناسائی یاران پول است
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
بی شخصیتی که تابع محض مد است
گردیده اسیر و غافل از میل خود است
مانند مترسکی چه بی شان و بهاست
در دیده ی تاجران به قدر نخود است
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
.

  • خاطره ای از:
 فیلسوف عالیقدر
 علامه آیت الله محمدتقی جعفری
  
نقل به مضمون، علامه محمد تقی جعفری فرمود:
سالها قبل از انقلاب، كتابي در پاسخ به بعضي شبهات روز، نوشته بودم. روحاني مشهوري آن را خواند و پسنديد. پيام داد كه به شهر آنها بروم تا به بهانه بزرگداشت من، مسائل روز اسلامي را تبليغ كنيم.
بليط قطار خريدم و سوار شدم. با خود گفتم ايكاش همسفر اهل علم و كتابي نصيبم گردد تا با مباحثه ی با او راه كوتاه شود.
ديدم سيد معمم بلند قدي بسمت كوپه ی من مي آيد. چهره زيبا، لباس فاخر، ريش آراسته و عمامه مرتبي داشت. گفتم خدا را شكر كه دانشمندي نصيبم شد.
شادمانيم ديري نپاييد. دهان كه باز كرد، دريافتم جز چند متر پارچه عمامه، از دانش بهره اي ندارد.
به ايستگاه مقصد كه رسيديم جمعيت فراواني از متدينين با پلاكارد خوشامد، روي سكّو منتظر بودند. مومنين به قطار ريختند. دو آخوند ديدند، من و سيد خوش بر و بالا! بدون لحظه اي ترديد، سيد را كول كردند و با سلام و صلوات بطرف ماشين ها دويدند.
به هر كس التماس كردم كه مرا هم سوار كند و تا شهر برساند، قبول نكرد كه نكرد. گفتند آقا ما را براي بدرقه ملّاي دانشمند فرستاده. جاي اضافي نداريم و مسافر نمي بريم.
ماشين زيباي حامل آقا سيد در جلوي دهها ماشين و ميني بوس مملو از مشايعيين صلوات گویان، راه افتاد و رفت.
به جان كندن، وسيله اي يافتم و خودم را به خانه ميزبان رساندم. دقايقي بود كه سيد حيران به آقا رسيده بود و طرفين، تازه اصل ماجرا را فهميده بودند.
خودم را معرفي كردم. آقا مرا كنار خود جاي داد و اكرام نمود . آن وقت، سر در گوشم كرد و به مطايبه فرمود:
آشيخ! مردم حق داشتند كه اشتباه گرفتند. آخر، اينهم سر و شكل و لهجه است كه تو داري؟ ملّا كه هيچ، به آدميزاد هم نمي ماني!
علامه جعفري قصه را تعريف مي كرد و خودش همراه ما مي خنديد. از يادآوري تحقيرهايي كه ديده بود، سر سوزني تكدر نداشت، تفريح هم مي كرد.
در آن اتاق كوچك مملو از كتاب، در آن رداي ارزان كهنه، روحي عظيم خانه كرده بود. نور به قبرش ببارد. استاد، آن روز ، يادمان داد كه عقل مردم به چشم شان است.
بعضي آدم ها ، عظمت روح دارند. اگر آنها را يافتي، معاشرت را قدر بدان. عظمت روح مثل آب روان است. لااقل به سر و رويت ترشح مي كند و روانت ساعتي تازه و خنك مي شود.
اما عظمت خيلي از بزرگان، بيش از يك "نمايش"نيست.
گاهي بازيگراني ضعيف اند و تو با اولين برخورد تو خالي بودنشان را در مي يابي.
گاهي هنرپيشگاني قهّارند و خلقي را سالها بلکه قرن ها، اسير سراب عظمت خود مي كنند....
لطفا مراقب این به ظاهر عالمان تهی مغز باشید....
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
به دورانی که عصر اختلاس است ؛
یقین ثروت ملاک هر قیاس  است ؛
اثاث زندگانی هم اساس است
و حلال مسائل اسکناس است
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
در آن دوران که شاهِ بی حیا بود
چنین اعیان و اشرافی کجا بود ؟!
همان قدری که تبلیغ پفک هست
کسی در فکر دین یا رفع شک هست؟
لطفا ادامه ی شعر را در صفحه ی زیر مطالعه فرمائید
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
.
.
.

دیدگاه و پیام شما

از اینکه دیدگاه خود را به اشتراک می‌گذارید، سپاسگزاریم.

نظر توسط سیدوحید محمدی کچپی

خیلی دوستش دارم...سپاسگزارم...

نظر توسط شريفات

سلام با ارزوي سلامتي وطول عمر.با تشكر

نظر توسط فرشاد

با سلام
شعر خیلی زیبا و عالی ای بود خیلی ممنون!

نظر توسط شهرام ج

قاا ترو به اون خدای واحد کم تعریف و تمجید بکنید یه کمی اندیشه بهتر از میلیونها تشکر و سپاس و تعارف . باور کنید اگر دست از این تعارفات بی مقدار و ارزش برداریم که همه مون هم بر ارزش اینکارها واقف هستیم بهتره و شاید از بند مقداری از ان همه بی ارزشی رهایی پیدا کنیم

نظر توسط Shanaz arfeen

از خواندن اشعار تان بسیار لذت بردم. متشکرم.

نظر توسط محمد چاکرالحسینی

با سلام
استاد اشعر زیبای شما لذت بردم و برای شما ٱرزوی موقیت بیشتر را دارم چه بهتر که بفرمائید چطور از منجلاب تجملات نجات پیدا کنیم

نظر توسط

سلام بر شما برادر عزیز و بزرگوار

ضمن تشکر از حضرتعالی به خاطر نظر لطف و ابراز محبت تان باید به عرض شریف برسانم که همواره در طول تاریخ هدایت جوامع بشری به دست علما و حاکمان بوده است

معمولا مردم پیرو حاکمان هستند چنانچه در حدیث آمده است

الناس علی دین ملوکهم

پس از انقلاب زمام امور به دست علما افتاد و تقریبا تمام منصب ها را روحانیون قبضه کردند اما متاسفانه ایشان در شیوه ی حکومت و زندگی نه تنها از حضرات معصومین علیهم السلام پیروی نکردند بلکه پیرو پادشاهان و حاکمان دنیا طلب شدند

وقتی اکثر مسئولین نظام جمهوری اسلامی ایران اشرافی تر از شاه و سردمداران نظام طاغوت زندگی می کنند خواه ناخواه این تجمل گرایی ها و اشرافی گری ها بر عموم مردم تاثیر داشته و لذا مردم نیز مثل آنان غرق در تجمل و دنیا پرستی می شوند...

برای اثبات گفته های بنده اگر توانستید سری به لواسان بزنید
( البته اگر راه تان دادند ) تا ببینید که مسئولین نظام روی تمام پادشاهان و طاغوت ها را سفید کرده اند.....

در آن دوران که شاه بی حیا بود
چنین اعیان و اشرافی کجا بود.....

بنابراین راه اصلاح جامعه اصلاح سیستم حاکمیت است که بنده گمان می کنم تا ظهور حضرت مهدی عج این اصلاح صورت نخواهد گرفت....

سلامت و عاقبت بخیر باشید ان شاءالله
محمد چاکرالحسینی با سلام استاد اشعر زیبای شما لذت بردم و برای شما ٱرزوی موقیت بیشتر را دارم چه بهتر که بفرمائید چطور

نظر توسط

سلام بر شما

جنابعالی بارها در پیام های تان ادعا کرده اید که صاحب زمان هستید
حال بفرمائید کدامیک از خصوصیات صاحب زمان را دارا هستید

ممنونم