خلقت و فطرت انسان ^

مقدمه

.

.

آخرین تغییرات:
توسط
نسخه چاپی شعر
به نام آن خدای مهربانی
که بر انسان عطا فرموده جانی
عجب جانی که جنس اش کبریائی است
وجود و فطرت و ذاتش خدائی است
نه آغازی بر آن یابد تفکر
نه پایانی بر آن یابد تصور
که این جان از ازل در آسمان بود
یقین قبل از وجود کهکشان بود
زمانی پیکری بودش پر از شور
به خلقت جنس آن آکنده از نور
در آن دوران بهشتی مسکنش بود
که انواع ملک هم میهنش بود
ولی بعداز خطایی در سماوات
زمین شد محبس اش بهر مکافات
زمین زندان انسانی بهشتی است
که ذاتش خالی از هر گونه زشتی است
در اینجا هم اگر کس بد نماید
به سوی فطرت پاکش نیاید
پس از مرگش به حالی زار و غمگین
شود جایش سرایی بدتر از این
در آن زندان که می باشد جهنم
بسوزد آدمی در حسرت و غم
اگر آن یک خطا این حاصلش بود
چنین زندان تنگی در دلش بود
تصور کن گناهانی چنین سخت
چه دارد بر جفا کاران بدبخت؟
اگر انسان ببیند جنتی را
که ماوا کرده در آن مدتی را ،
کجا شادان و راضی بر زمین است
که این زندان به چشم ناظرین است
تو ای انسان سرایت این زمین نیست
سزایت کمتر از عرش برین نیست
تو در اصل و نسب از کبریایی
یقین همسایه ی عرش خدایی
مبادا شأن خود ارزان فروشی
به غفلت در پی شیطان بکوشی
که چون او از شریعت رانده گردی
غریب و بی کس و درمانده گردی
چنان کن پس که در پایان کارت
شوی همسایه با پروردگارت
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆

پی نوشت

☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
اگر هستی چنان دریای آب است
بشر را میل دنیا چون سراب است
اگر بر کشتی عقبی نشینی
بفهمی کل دنیا چون حباب است
در صورت تمایل اشعار کوتاه با موضوع اعتقادی را در صفحه ی زیر مطالعه فرمائید
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
بر روح گذشتگان صلاتی بفرست
در هر شب جمعه ای براتی بفرست
بر روح عزیز شان بخوان سوره ی حمد
بر شادی آنها صلواتی بفرست
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
در صورت تمایل با مراجعه به صفحه ی زیر چند رباعی صلوات را مطالعه فرمائید
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆

اگر برای ابیات فوق اجر و پاداشی باشد آن را به روح پاک عالم جلیل القدر مرحوم حجه السلام شفتی تقدیم می کنم

جهت شادی روح آن عالم بزرگوار صلوات

اللهم صل علی محمد و آل محمد

و عجل فرجهم

☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
داستان آیت الله شفتی
و سگ گرسنه ای که در حق او دعا کرد
یکی ازعلمای ربانی قرن دوازدهم هجری مرحوم سید محمد باقر شفتی رشتی معروف به حجه الاسلام شفتی است که از مجتهدین برازنده و پرهیزکار بود
او به سال 1175 هجری در جرزه طارم گیلان دیده به جهان گشود و به سال 1260 در سن 85 سالگی در اصفهان از دنیا رفت و مرقد شریفش در کنار مسجد سید اصفهان واقع است.
  
وی در مورد نتیجه ترحم، و فراز و نشیب زندگی خود، حکایت شیرین و جالبی را بیان کرده که خدمت شما عرض می‌کنم:
  
حجه السلام شفتی در ایام تحصیل خود در نجف و اصفهان به قدری فقیر بود که غالبا لباس او به خاطر وصله های زیاد به رنگهای مختلف جلوه می کرد
    
گاهی از شدت گرسنگی و ضعف غش می کرد، ولی همواره فقر خود را کتمان می نمود و به کسی نمی گفت.
   
تا اینکه روزی در مدرسه علمیه اصفهان، پول نماز وحشتی را بین طلاب تقسیم می کردند، وجه مختصری از این ناحیه به او رسید
   
چون مدتی بود گوشت نخورده بود، به بازار رفت و با آن پول جگر گوسفندی را خرید و به مدرسه بازگشت
     
در مسیر بازگشت ناگاه در کنار کوچه ای چشمش به سگی افتاد که بچه های او به روی سینه او افتاده و شیر می خوردند، اما از سگ بیش از مشتی استخوان چیزی باقی نمانده بود و از شدت ضعف، قدرت حرکت نداشت.
    
حجه الاسلام شفتی به خود خطاب کرده وگفت:
      
اگر از روی انصاف داوری کنی، این سگ برای خوردن جگر از تو سزاوارتر است، زیرا هم خودش و هم بچه هایش گرسنه اند، از این رو جگر را قطعه قطعه کرد و جلو آن سگ انداخت.
  
حجه السلام شفتی نقل می کند: وقتی که پاره های جگر را نزد سگ انداختم گویی او را طوری یافتم که سر به آسمان بلند کرد و صدایی نمود
   
من دریافتم که او در حق من دعا می کند.
   
از این جریان چیزی نگذشت که یکی از بزرگان، از زادگاه خودم شفت مبلغ دویست تومان برای من فرستاد و پیام داد که من راضی نیستم از عین این پول مصرف کنی، بلکه آن را نزد تاجری بگذار تا با آن تجارت کند و از سود تجارت، از او بگیر و مصرف کن.
     
من به همین سفارش عمل کردم، به قدری وضع مالی من خوب شد که از سود تجارتی آن پول، مبلغ هنگفتی بدست آوردم و با آن حدود هزار دکان و کاروانسرا خریدم و یک روستا را در اطراف محلمان بنام گروند به طور دربست خریداری نمودم، که اجاره کشاورزی آن هر سال نهصد خروار برنج می شد،
   
به هر حال دارای عیال و چند فرزند شدم و قریب به صد نفر از در خانه من نان می خوردند،
     
تمام این ثروت و مکنت بر اثر ترحمی بودکه من به آن سگ گرسنه نمودم، و او را بر خودم ترجیح دادم.
      
    
اقتباس از کتاب
صد و یک حکایت ،صفحه ١۵٨
.
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
خدایا من گدا اما تو شاهی
خودت هم بر دل و حالم گواهی
نیازم را بیان لازم نباشد
عطا فرما خودت پس هر چه خواهی
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
در صورت تمایل شما می توانید در ارتباط با موضوعات قناعت و توکل و مناعت طبع و رضا به رضای الهی اشعاری را در صفحه ی زیر مطالعه فرمائید
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
.
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆

دیدگاه و پیام شما

از اینکه دیدگاه خود را به اشتراک می‌گذارید، سپاسگزاریم.

نظر توسط مشکات

خیلی عالییییی بود

نظر توسط سیدمهدی فلاحتی

سلام کانال تلگرام واتساپ نداریدماروعضوکنید