انتظار از معشوق

مقدمه

در این شعر عاشق از درد فراق و زجر هجران شکوه و ناله سر می دهد و از کم لطفی یار جانانه گلایه و شکایت می کند

☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
آخرین تغییرات:
توسط
نسخه چاپی شعر
ای قبله ی بنده ؛ ای نگارم!
از دست تو من گلایه دارم
من بی تو مریض و خفته با درد
درمان نکنی چرا مرا درد؟!
آیا تو به من نظر نداری؟
از عاشق خود خبر نداری؟
حاجات دلم یقین بدانی
غم از رخ و دیده ام بخوانی،
اما ندهی علاج دردم
گرمش نکنی وجود سردم!
من بی تو به شهر خود غریبم
بیگانه ی محرم و حَبیبم
دور از تو ببین حقیر و خوارم
بی قیمت و وجهه ، چون غبارم
تنها و بدون یار و غمخوار
در دام بلا شدم گرفتار
آواره میان کوچه هایم
دنبال تو در پی دوایم
امشب تو بیا دمی به خوابم
کم کن غم و درد و اضطرابم
ای شمس نهان نگار غایب
این قصه کجا بُوَد عجایب ؟ ؛
شمعی نشود رفیقِ راهم
خورشید جهان چرا بخواهم؟
گر لایق دیدنت نباشم
قابل به رسیدنت نباشم،
گو تا بروم دگر بمیرم
تا اینکه بهانه ات نگیرم....
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆

پی نوشت

.

☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
جانا تو بیا که جز توام جانان نیست
دور از تو یقین درد مرا درمان نیست
این تشنه در این کویر سوزان چه کند
وقتی که مرا نشانی از باران نیست
در صورت تمایل با مراجعه به صفحه ی زیر چندین شعر عاشقانه در زمینه ی فراق و درد هجران را مطالعه فرمائید
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆

.

☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
الهی من ببوسم ساق پایت
نمایم بوسه باران هر کجایت
پس از صدها هزاران بوسه ی ناب
زنم گازی به روی گونه هایت
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
❤❤❤❤❤
در صورت تمایل دیگر دل نوشته های عاشقانه ی بنده در قالب دوبیتی را در صفحه ی زیر مطالعه فرمائید
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆

.

دیدگاه و پیام شما

از اینکه دیدگاه خود را به اشتراک می‌گذارید، سپاسگزاریم.