عرض تسلیت به مناسبت انفجار حرم سامرا در سال 1384 و 1386 ؛

مقدمه

تخریب حرمین امامان عزیز و بزرگوار عسکریین امام هادی (ع) و امام حسن عسکری علیهم السلام بر اثر انفجارهای تروریستی تروریست‎های تکفیری در سال‌های ۱۳۸۴ و ۱۳۸۶ شمسی قلوب شیعیان جهان را جریحه دار نمود 
به همین مناسبت قطعه شعری سرودم که تقدیم می کنم

☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆

آخرین تغییرات:
توسط
نسخه چاپی شعر
اماما ؛ مهدیا جانم فدایت
فدای ذره ای از خاک پایت
بگویم تسلیت این هتک حُرمت
که دیگر باره شد ویران حریمت
زمانی اشقیا پهلو شکستند
حریم خانه ی بانو شکستند
سپس ملعون ترین اولاد شیطان
بزد ضربت به فرق قطب امکان
پس از آن پرده ها یکجا دریدند
یکی را تشنه آنجا سر بریدند
سپس اهریمنی آتش برافروخت
لباس دختران ‌مصطفی سوخت....
قُلوب اشقیا ایمان ندارد
حماقت هایشان پایان ندارد
کجا باشد عجایب گر که امروز
شود ویرانه آن جای دل افروز؟
ولی گر هتک حُرمت کرده دشمن
بُوَد تقصیر آن بر گردن من
که من با دشمنان کردم مدارا
سپردم دست دشمن سامرا را
الهی پیش از این من مُرده بودم
روان از دار دنیا بُرده بودم
نمی شد چشم من شاهد دگر بار
خرابی های ایوان، سقف و دیوار
به خاک مسلمین دشمن چرا رفت؟
چرا در کاظمین و سامرا رفت؟
نفوذ دشمن از بی حالی ماست
فقط از همت پوشالی ماست
والا دشمنان قطعاً ذلیلند
به هر کار و مسیری بی دلیلند
بُوَد تقصیر ما این هتک حُرمَت
که ماندیم از خطا بر ننگ و خفت
مگر در دفعه‌ی پیشین چه کردیم؟
در آن با دشمن دیرین چه کردیم؟
چرا دشمن حَرمها را بگیرد ؟
پس از آن روز و شب مسلم بمیرد،
ولی ما با عدو سازش نماییم
که گویی بی تفاوت از بلاییم
کسی گر شیشه ای بشکسته از ما
کجا گردیده ایمن از بلایا؟!
ولی دشمن حرم را زیر و رو کرد
چه کس برخورد شایانی بر او کرد؟!
به روز فتح دشمن خنده کردیم
به نزد دشمنان خود بنده کردیم
مسیر دشمنان با خون نبستیم
از این ننگ و مصیبت ها نرستیم
دو دستی خانه بر بیگانه دادیم
سگان اجنبی را لانه دادیم!
لذا این هتک حرمت ناشی از ماست
که امت همچنان سرگرم دنیاست.....
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
تخریب حرم سامرا

دیدگاه و پیام شما

از اینکه دیدگاه خود را به اشتراک می‌گذارید، سپاسگزاریم.

نظر توسط

سلام
درسال 1373 من رفته بودم مشهد بلوار وکیل آباد روستای جاغرق خاستگاری همسرم من به همراه دوستم سید محمود هاشمی رفته بودیم روستای خانومم که دوستم یک بیعه بدوی بگذارد سید محمود خط بسیار زیبایی داشت من با خانومم شیرینی خوردیم و نامزد کردیم که در اخبار ساعت 2 بعدازظهور اعلام کردند که بمبی در حرم امام رضا ع منفجر شده و تعداد 73 و 74 نفر کشته و زخمی شدند بمب درست در ظهور عاشورا توسط منافقین در بالای صحن حرم در حالی که مردم اعزاداری میکردند برای امام حسین ع منفجر شده بود ما خیلی ناراحت شدیم و من تعجب کرده بودم چرا و چطور بمب توی حرم باید منفجر میشده
فردای آن روز ساعت 10 صبح بود که مامورین اطلاعات سپاه تقی آباد مشهد آمدند و زنگ در منزل پدر زنم علی آقا نعمتی صفت معروف به علی تهرانی را زدند و من و سید محمود را با دوتا ماشین پیکان سفید مسلح چشم بسته به اطلاعات سپاه مشهد بردند و بعداز بازجویی همانطور که چشمهای مارا بسته بودند مارا با مشت و لگد کمی زدند و حی میگفتند از کی توی سازمان مجاهدین خلق بودید من هم گفتم من توی سازمان منافقین نبودم من سال 365 جبهه مجروح شدم و جانبازم
من صدای سید محمود هاشمی را می شندیم که می گفت آی کمرم قلط کردم ترا خدا نزن گوه خوردم بعد ماموری که رئیس آنها بود و صدایش انگار از طرفی می آمد که پشت میز نشسته بود گفت
گوه میخوری یه وقت ترش نکنی خولاصه کتک سیری ماخوردیم بعدا فهمیدیم بمب که توی صحن حرم منفجر شده دوربین ها یک ساک را نشان داده بودند که بالای زری حرم بوده که ساعتی بوده و درست ساعت دوازده تنظیم شده بوده که مردم توی صحن حرم امام رضا بودند
در سروده و سوره پروردگار کلمات هستی در چه وجودهایی گیرد جان ، گیر جان کلمات 73 و 74 هستند
در آینده ای نزدیک بریتان می فرستم در این سایت سوره و سروده پروردگار را
پدر و مادر من از تهران با هواپیما به دادگاه شعبه چهار انقلاب آمدند که بازپرس من آقای کوهی بود و حکم آزادی من را داد وقتی من به تهران آمدم با نامه ای به دست من در مطب پدرم به من فرستادن که مرا دادگاه انقلاب معلم خواسته بودند قاضی دادگاه یک روحانی بود به نام موسوی منشی قاضی که یک جوانی کمی چاق بود آقای کثیری بیا تو
تا داخل اتاق شدم گفت شما منافقین من گفتم منافق من نیستم یکی بگه به شما منافق چی میگی منشی قاضی گفت بروبیرون حاج آقا اگر بخو

نظر توسط محمد مهرداد آقاکثیری

منشی قاضی گفت برو بیرون حاج آقا اگر بخواهد میتواند بندازدت زندان بخاطر همین حرفی که زدی بعد من گفتم چرا قاضی هنوز از من بازجویی نکرده میگه شما منافق هستید
من هم رفتم بیرون گفت برو به حاج آقا را دعا کن
حگم آزادی تو را نوشته امضا کن برو
من هم امضا کردم آمدم بیرون از دادگاه
ادامه
این ماجرا را بعدا در همینجا برای شما می فرستم