رسالت انبیای الهی
مقدمه
پیامبران الهی نظیر پزشکانی هستند که رسالت شان آگاهی دادن به مردم برای سالم زیستن و شفا بخشیدن به انسانهای بیمار است
.
آخرین تغییرات:
توسطحسین مفیدی فر
نسخه چاپی شعر
پزشکی یک زمان با مشکلاتی
برفت از بهر خدمت در دهاتی،
که مصرف می شد آنجا آب جویی
برای شُرب و پخت و شستشویی
به مردم آن پزشک با درایت
بگفت از علم خود روی عنایت
که این آب کثیف و ناگوار است
که از آن درد و بیماری به بار است
عزیزان گر وبا یا آنفولانزا
بُوَد شایع به هر کاشانه اینجا،
فقط علت همین آب کثیف است
که آفت را به اشکالی ظریف است
لذا از چشمه باید آورید آب
بنوشید از همان هم طبق آداب
همان هم بهترش جوشانده گردد
که آفت از شماها رانده گردد....
ولی او هرچه کرد و هرچه می گفت
جماعت جای تکریمش برآشفت
یکی از آن جماعت از لجاجت
بگفت: « ای مدعی بس کن سماجت
چه می گویی مکرّر مرد پر گو
مکن با گفته هایت سحر و جادو
که ما اوصاف آفت ها ندانیم
اگر گویی تو را از ده برانیم »
بگفتش « پس چنان از آن بنوشید
که رخت آخرت با هم بپوشید.... ».....
پزشک روح و تن پیغمبرانند
که از انسان بدی ها را برانند
لذا پیغمبر رحمت خطر را
شناساند به دلسوزی بشر را
همانند پدر بر طفل گمراه
بشر را می کند ارشاد و آگاه
به دنیا هر نبی روی معانی
بیان فرموده طرز زندگانی
که انسان راه خوشبختی بجوید
مسیر زندگی را خوش بپوید
ولی روح بشر در طول ادوار
شوَد در دام شیطانی گرفتار
اسیر آفت و ویروسِ ریز است
دچار شهوت و در بند میز است
به جای بندگی دارد غم خاک
نباشد در خیالش فکر افلاک
به زندان های نادانی اسیر است
به طبع اش خاک دنیا دلپذیر است
حسد او را بسوزاند به سختی
نماید قسمت خود تیره بختی
به حسرت می کشد هر روز و شب آه
که آن همسایه دارد باغ و بنگاه
بسوزاند روان را بهر کاهی ،
دل و دین را ببازد بر نگاهی
مگر انسان به دنیا مثل زاغ است
که تنها حاجتش بادام و باغ است؟
زرنگی کن، غم دنیا رها کن
به فردا در دل جنت صفا کن
که « یومُ الحَسرتی» فردا به پیش است
که از هر غفلتی صد گونه نیش است
قیامت می رسد خواهی نخواهی
ولو منکر بماند در تباهی
زمینی چون بچرخد طبق تقدیر
کلیسا چون شود منکر، چه تاثیر؟.....
اگر پیمبری گوید بیا راه
مکن بحث و جدل با مردِ آگاه
که او ما را بخواند سوی رضوان
بهشتی جاودان از فضل رحمان
که آنجا خالی از حوری نباشد
ولی این دعوتش زوری نباشد
اگر خواهی بفرما سوی تالار
ولی دعوت نباشد روی اصرار
خدا فرموده: « لا اِکراهَ فِی الدّین »
لذا جبری نباشد کسب آئین
که مهمانی به جایی زورکی نیست
که شاید حاجتی در کودکی نیست
کجا کودک بداند قدر لذت
که می جوید جوان آن را به زحمت؟
کسی طالب اگر باشد خوش آمد
اگر میلی ندارد هم نیاید
ابوجهلی اگر دعوت کند رد
ضرر کی می زند او بر محمد(ص) ؟
بگو او هم بفرماید جهنم
اگر باشد به سوزش او مصمم....
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
دیدگاه و پیام شما
نظر توسط محمد چاکر الحسینی
نفست گرم دلت شاد خانه هر دو دنیایت آباد
مرا هم بادعائی بکن یاد
موفق باشی
انشالله
نظر توسط Mofidifar Admin
ممنونم
سلامت باشید ان شاءالله